نگاهي به تاريخچه نقاشي ديواري در ايران و جهان<\/h1>
نقاشي ديواري به عنوان يكي از اشكال هنري در طول تاريخ همواره از اهميت خاصي برخوردار بوده، تأثير آن بر زندگي انسان از ديرباز تاكنون آنچنان پايدار و ماندني است كه ميتوان گفت كمتر رشته هنري چنين تأثيري را داشته است، زيرا كه خيلي از رشتههاي هنري در مقاطعي از تاريخ بنا به ضرورت و مجموعه شرايط خاصي شكل گرفته و در مقاطعي ديگر از بين رفته يا كاربرد خود را از دست دادهاند. اما نقاشي ديواري را ميتوان اولين زايش راستين هنري انسان در سپيده دم تاريخ هنر دانست. به طوري كه همچنان تاكنون تداوم و تأثير خود را در بطن زندگي جوامع بشري حفظ كرده است. در تبيين دستاورد بزرگ انسان عصر سنگ (كه جهان را با تصوير مجسم ميساخت تا بر آن تسلط يابد) نبايد از ياد ببريم كه هنر وي، به معني واقعي واژه، هنر بوده است. آنچه اهميت دارد اين نيست كه او تصويرآفريني ميكرد بلكه اين است كه تصاوير مزبور را ماهرانه و زيبا ميآفريد.
امروزه نقاشي ديواري از نظر ايجاد تأثيرات قوي بصري و آفرينش زيبايي و هماهنگي فرم و ريتم، نقش ارزشمندي در آثار معماري و زيباسازي شهري دارد. اين رشته هنري اگر به درستي شناخته شود و به درستي به اجرا درآيد، با توجه به فضاهاي زيبا و باشكوهي كه به وجود ميآورد ميتواند با هنر معماري تلفيق شود، همچنين اين توان و اهميت را در خود دارد كه با فرهنگ و هنر هر ملتي در آميخته و به آن ارزش و اعتبار والايي دهد.
هزاران سال پيش، انسانهاي نخستين، تصوير حيواناتي را كه براي احتياجات خود شكار ميكرده بر ديواره محل سكونت خود، يعني در انتهاي صخره در غار نقاشي ميكردند. آنان با اجراي اعمالي چون مراسم حمله به آن تصاوير، انگيزه خود را در جهت شكار فردايشان بالا ميبردند.
در اين باره «هل گاردنر» محقق و تاريخنويس معاصر چنين ميگويد: شكارگر- هنرمند آن روزگار، غالباً از سطوح نامنظم و طبيعي ديوارهاي غار، برجستگيها، فرو رفتگيها، شكافها و لبههاي تيز آنها براي ايجاد تصوير حضور واقعي شكلهاي خود در آنجا به طرز ماهرانهاي استفاده ميكرده است. از برآمدگي ديوار ميتوانسته در چهارچوب خطوط كناري يك گاو وحشي مهاجم براي نشان دادن بزرگي بدن اين جانور استفاده كند.
هنرمند غارنشين اوليه به كشف اين حقيقت نائل آمد كه آميزهاي از موادي چون تنه و شاخههاي سوخته درختان، شيره گياهان، چربيهاي حيواني، خاك رس و آب ميتواند رنگهايي پديد آورد كه تقريباً پايدار و با دوام باشد. هنرمندان اوليه با چنين ابزار و موادي در جهت برآوردن نيازهاي معنوي خود اين نقوش حيواني و زيبا را به تصوير درآوردند.
از آنجايي كه اين آثار، نه فردي بلكه به طور دستهجمعي توسط انسانهاي غارنشين اوليه خلق شده است، بر روي هيچ كدام از اين آثار به جا مانده، اثري از امضاء يا نشاني از هويت فردي هيچ هنرمندي ديده نميشود. البته به جز موارد استثنايي كه مثلاً اثري از پنجه دست بر ديوار نقاشي شده، به جاي مانده كه شايد بتوان آن را از هنرمند ساحر آن دسته از غارنشينان به عنوان جزيي از اداي آيينشان دانست.
قديميترين نقاشيهاي ديواري مربوط به دوره پارينه سنگي با قدمتي حدود 30 هزار سال مربوط به غارهاي آلتاميرا (واقع در شمال اسپانيا) و غارهاي لاسكو (واقع در جنوب فرانسه) است.
«نقاشي ديواري در ايران»
قديميترين آثار نقاشي يافت شده در ايران مربوط به دوران نوسنگي (حدود هشت هزار سال قبل از ميلاد) بوده كه بر صخرههاي غار دوشه و در دره ميرملاي در منطقه كوهدشت لرستان ترسيم شدهاند. اين نقاشيها صحنههاي رزم و شكار با تيرو كمان و حيواناتي چون اسب، بز كوهي و سگ را نشان ميدهد كه به شيوهاي ساده و ابتدايي و با تركيبات مواد رنگي قرمز اخرايي، سياه و اندكي زرد توسط انسانهاي غارنشين خلق شده است.
پرفسور گريشمن ميگويد: نقاشيهاي مزبور به وسيله ساكنين لرستان در دوراني كه بشر به حالت گردآورنده آذوقه ميزيسته است ترسيم شده، و اين دوران مربوط است به چندين هزار سال پيش از آن كه درهها خشك شود و انسان بتواند از كوه پايين آمده و بيرون از كوهستان زندگي كند.
پس از اظهار نظر پروفسور گريشمن، هيأتي مركب از باستانشناسان خارجي و ايراني به منطقه لرستان اعزام شدند و اعلام كردند: نقوش روي صخرههاي لرستان شبيه نقوش مكشوفه در شرق اسپانيا در دورههاي اخير و مربوط به دوره ماقبل تاريخ است كه عمدتاً به صورت صخرههاي متعدد و در زير صخرههاي عظيم كه به حالت برجسته، بر ديوار غار قرار گرفتهاند نقش شده است. خرده سفالهاي پيدا شده در آنجا دلالت بر سكونت در جوار اين برجستگيها در غار دارد.